به گریه هات بیشتر
بابایی میگه : بچه نباید تو مهر دنیا بیاد برا مدرسه اش خوب نمیشه. میگم: اتفاقا خوبه. بچه فهمیده تر میشه میره مدرسه! بابایی میگه: یه دختر کوچولو. تو فکرم اصلا دختر نیست انگار. اسم و قیافه همش پسره ولی لباس دخترونه. پسر دوست دارم. دختر هم. . . . خسته تر از این ام که با تو خوشحال باشم. پس صبر میکنم تا اونقدر سرحال باشم که بخندیم با هم کوچولوی من. به تو فکر میکنم.. هم خنده هات و هم گریه هات. فعلا به گریه هات بیشتر.. ...
نویسنده :
مامان
0:45